زندگینامه ایمانوئل کانت
ايمانوئل کانت، سال 1724 در کونیگسبرگ آلمان متولد شد.وی فیلسوف آلمانی و از مهمترین اندیشمندان و متفکرین تاریخ می باشد.وی در 12 فوریه 1804 میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به استادی بزرگ ادای دین نمایند.
او هیچ گاه ازدواج نکرد و به مسافرتی هم نرفت. کانت در بیست و سه سالگی پس از پایان تحصیلات مقدماتی به مدت نه سال به تدریس خصوصی و مطالعه علوم به طور شخصی پرداخت .او در سی و دو سالگی تدریس رسمی خود را آغاز کرد .وظایفش به عنوان مدرس دانشگاه ایجاب میکرد که همه بخش های فلسفه را درس دهد و سالهای متمادی توان فکری خود را مصروف تدریس، انتشار کتابهای مختلف و مقالات کرد.
حدود ده سال را صرف کوشش در متافیزیک مانند تلاشهایی برای اثبات خدا کرد پس این مدت تحت تاثیر هیوم به تعبیر خودش از خواب دگماتیستی (جزم اندیشی) بیدارشد . و متافیزیک را رها کرد و به نقد آن پرداخت . اما این چرخش 180 درجه ای او در متافیزیک و عقل نظری تاثیری در زندگی و عقاید زندگی روزمره اش نداشت . برای مثال کانت بعد از این بیداری از خواب دگماتیستی هرگونه تلاش برای اثبات یا رد خدا را به شیوه عقلی (عقل نظری) مردود شمرد . ولی با اینحال او به پندار خدا وفادار ماند . زیرا او وجود خدا را از دیدگاه عقل عملی مثلا به عنوان پایه ای برای امکان اخلاقیات لازم می دانست .
مهمترین ثمره فلسفه نقادانه که در واقع شاهکار فلسفی او محسوب می شود کتاب نقد عقل محض می باشد که او در پنجاه و هفت سالگی نگاشته است .
کتابهای ایمانوئل كانت:
نقد عقل محض،نقد عقل عملی ، نقد قوه حکم ، مابعدالطبیعهٔ اخلاق و ...
زندگینامه فرناندو پسوا
فرناندو آنتونیو نگورا د سیبرا پسوآ مقلب به فرناندو پسوا درژوئن ۱۸۸۸ در لیسبون پرتغال به دنیا آمد. فرناندو پسوا در سیام نوامبر ۱۹۳۵ به سبب بیماری کبدی (گونهای قولنج کبد) درگذشت. وی تا هنگام مرگ، کمابیش ناشناخته ماند ولی اکنون نویسندهٔ بحثبرانگیر جهان و یکی از چهرههای درخشان ادبیات مدرن به شمار میرود.
پدرش، منتقد موسیقی و مادرش زنی دانش آموخته از «آزورن» (Azoren) بود. پسوآ پس از مرگ پدر (۱۸۹۳)ده سال (۱۸۹۵- ۱۹۰۵) را در «دوربان» (Durban) افریقای جنوبی گذراند؛ زیرا مادرش با مشاوری پرتغالی ازدواج کرده بود و به این دلیل به آنجا رفتند. در این زمان، زبان انگلیسی را آموخت و با اندیشهٔ روشنفکری آشنا شد. در سال ۱۹۰۶ به لیسابون بازگشت و میخواست در رشتهٔ ادبیات به کسب دانش بپردازد، ولی پس از یک سال اندیشهٔ آن را از سر بیرون کرد. در سال ۱۹۰۷ در فکر پایهگذاری چاپخانه فرو رفت و پس از چند ماه ورشکست شد. وی در سال ۱۹۰۸ نمایندگی شرکتهای تجاری را پذیرفت و تا پایان زندگی همین پیشه را ادامه داد.
فرناندو پسوآ دچار بیماری «چندشخصیتی» (multiple personality) بود. این بیماری، گونهای آشفتگی روانی است که در اثر تنش (tension) یا فشارهای ناشی از برآورده نشدن نیازهای روحی- جسمی (به سبب عملکرد عوامل برونی یا درونی) پدید میآید و گونهای از بیماری کلی «رواننژندی» (نوروتیک) به شمار میرود. در این بیماری، فرد دارای چند شخصیت به کلی «دیگرگون» است که چه بسا در تضاد با یکدیگر باشند. سنگینی این بیماری چنان بود که او همزادهای خود را «نامگذاری» و برای آنها مدرک تحصیلی و پیشه و حتی سلیقه و فرم و مفهومی که سروده را در بر میگرفت، برگزید.
کتاب دلواپسی که پسوا بیش از بیست سال زمان برای نوشتن آن سپری کرد، سندی فراموش نشدنی از اندوه هستی گرایانهٔ اوست. این کتاب به اموری چون پیدایش انسان، مفهوم زندگی و اسرار من ِ خویش میپردازد. پس از پیدا کردن دوبارهٔ دست نوشتههای پسوا در سال ۱۹۸۲، جهانیان بیدرنگ به شایستگیهای ستودنی وی پی بردند و دریافتند که او همزمان بزرگترین نویسندهٔ قرن پرتغال، نخستین پایهگذار مدرنیسم در کشورش و نخستین بانی پست مدرنیسم در جهان بودهاست. فرناندو پسوا به شدت تحت تأثیر ژرفاندیشی و جهاننگری «خیام» بوده و هرجا که فرصتی یافته، لب به ستایش وی گشودهاست. کتاب دلواپسی نیز به گونهای با اندیشهٔ خیام گره خوردهاست. پسوا در زمینهٔ سرایندگی، غولی است که شانه به شانه ریلکه میساید و بنا به گفتهٔ خرده گیران اروپایی، چیزی از سرودهها و نثرشکسپیر و قدرت بیان او کم و کسر ندارد.
زندگینامه عرفان نظرآهاری
عرفان نظرآهاری ، نویسنده و شاعر کودکان و نوجوانان، سال ۱۳۵۳ در تهران زاده شد. او کارشناس ادبیات انگلیسی است. مدرک دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دریافت کرده و هم اکنون دانشجوی دوره دکترای تاریخ فلسفه است.
نظرآهاری نگارش پنج عنوان کتاب پژوهشی در ادبیات فارسی با موضوع هایی همچون: عشق، قناعت، عدالت طلبی و ستم ستیزی ارزش زندگی و مرگ و هستی را در پیشینهٔ خود دارد و آثار متعددی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از او منتشر شده است .او درسال ۲۰۰۱ برگزیده نخست کنگره شعر زنان شد ، در سال ۲۰۰۲-۲۰۰۳ برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران"( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) و جشنواره ادبی "پروین اعتصامی" برای کتاب "کوله پشتی ات کجاست؟"، در سال ۲۰۰۵ برگزیده کتاب سال سلام بچه ها برای کتاب "نامه های خط خطی" و... شده است. نظرآهاری هم اکنون به تدریس در دانشگاه ها و مراکز علمی و آموزشی مشغول است.
آثار نظر آهاری:
از روزهای سادگی ، پشت کوچه های ابر ، کوله پشتیت کجاست ، هر قاصدکی یک پیامبر است ، چای با طعم خدا ، جوانمرد ، نام دیگر تو ، من هشتمین آن هفت نفرم ، روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس و...
زندگینامه حسین الهی قمشه ای
حسین محییالدین الهی قُمشهای، عارف، فیلسوف، ادیب، سخنران، مترجم، خطّاط، شاعر و نویسنده معاصر ایرانی در دی ۱۳۱۹ در تهران بهدنیا آمد. پدرش مهدی الهی قمشهای از علمای برجستهٔ زمان خود بود.
تحصيلات ابتدائي، متوسطه و دانشگاهي را به ترتيب در دبستان دانش، دبيرستان مروي و دانشکده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران تا درجه دکتري (Ph.D. In Islamic Philosophy & Theology) به پايان برد و نيز تحصيلات حوزوي و سنتي را نزد پدر، و استادان ديگر دنبال کرد. پدر ايشان فيلسوف، مجتهد، شاعر و مترجم برجسته اي بودند و اولين و معتبر ترين ترجمه فارسي قرآن از کارهاي ايشان ميباشد. دکتر قمشه اي پس از پايان تحصيلات دانشگاهي به کار تدريس در دانشگاه تهران و ساير مراکز آموزش عالي در داخل و بعد ها خارج از کشور پرداخت و در کنار آن به تاليف و ترجمه در زمينه عرفان و ادبيات و زيبائي شناسي مشغول شد.
ايشان داراي همسر و دو فرزند، يک پسر و يک دختر بنامهاي شاهد و شادي مي باشند. وی همه آموزش هاي او در ايران صورت گرفته و زبان انگليسي، عربي، فرانسه و غيره را نيز در ايران آموخته است. استاد قمشه اي، با خستگي ناپذيري تحسين بر انگيزش همواره پيک آشنايي ايراني و غير ايراني با فلسفه و ادبيات غني عرفاني ايران بوده و در اين راستا در دانشگاههاو مراکز علمي فرهنگي بيشماري در ايران و خارج از ايران تدريس و سخنراني داشته که از آن ميان ميتوان تدريس فلسفه، عرفان، ادبيات، و هنر در دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي ايران و همچنين دانشگاههاي لندن، آکسفورد، هاروارد، پرينستن، و برکلي کاليفرنيا را نام برد.
دکتر قمشه اي همچنين با هنر هايي چون نقاشي و موسيقي و خوشنويسي از نزديک آشنايي دارد و گاهگاهي در زمينه خوش نويسي آثاري از او به نمايش گذاشته شده است. ايشان به موسيقي ارادت خاص دارد و آنرا بيش از ساير هنر ها در سخنرانيهاي خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشويق نموده است. به قول يکي از موسيقيدانان هيچيک از سخنرانيهاي دکتر قمشه اي نيست که در آن نکته اي در باره موسيقي نباشد.
دکتر قمشه اي از حافظه درخشاني برخوردار است و به نظر مي رسد که قرآن را تقزيبا از حفظ دارد و با مثنوي و حافظ و نظامی و فردوسی چنان است که گويي ديوان آنها در پيش روي او گشاده است و بخصوص گلشن راز شيخ محمود شبستري تماما در خاطر اوست. وي همچنين در ادبيات انگليس و عرب نيز مي تواند ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتي را بازگو کند.
آثار حسین الهی قُمشهای:
گزیدهٔ فیه ما فیه ، گزیدهٔ منطقالطیر (عطار) ،ترجمهٔ گزیدهٔ سخنان شکسپیر ،۳۶۵ روز با سعدی، ۳۶۵ روز با ادبیات انگلیسی، ۳۶۵ روز با مولانا ، ۳۶۵ روز با قرآن،کتاب نغمهٔ حسینی، مائده های فرهنگی و...
زندگینامه امام محمد غزالی
امام محمد غزّالی طوسی در سال ۴۵۰ هجری قمری در طوس بدنیا آمد و در سال 505 هجری پس از پنجاه و پنج سال زندگی پرثمر در زادگاهش چشم از جهان فروبست.
نام کامل وی حجة الاسلام ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزّالی طوسی است. "غزال" (با فتح غين و تشديد ز) بر پيشه وری اطلاق می شده که نخِ پشم می فروخته، پيشه وری که پشم خام تهيه می کرده و پس از حلاجی با دستمزدی اندک به زنان پشم ريس می سپرده تا به نخ تبديل شود و برای فروش آماده گردد. اين پيشه هنوز در مشهد به نامهای حلاج، نداف، نخ فروش رايج است. اين معنی را خود امام غزالی در کتاب احياء علوم الدين يادآور شده است.
پدر غزالی پارسا مردی بوده صوفی مسلک، که در شهر طوس حرفه غزالی يا نخ پشم فروشی داشته است. چون مرگ اين صوفی نزديک ميشود، دو فرزند خود – محمد و احمد – را با مختصر اندوخته ای که داشته به دوستی از هم مسلکان خويش می سپرد و به او می گويد: چون بر اثر محرومی از هنر خواندن و نوشتن اندوه فراوان خورده ام آرزودارم که فرزندانم ازين هنر بهره ور گردند.
آغار يتيمی (احتمالاً 457 ه.ق = 1065 م)
پس از يتيم شدن اين دو کودک، وصی درستکار تربيت آنان را برعهده می گيرد تا هنگامی که ميراث اندک پدرشان تمام ميشود و خود صوفی از اداره زندگی آنان فرو می ماند. آنگاه با اخلاص به آن دو پيشنهاد ميکند تا برای گذران زندگی و ادامه تحصيل در زمره طلاب جيره خوار مدرسه ای از مدارس دينی شهريه بدهِ روزگار خود درآيند؛ و آنان از راه ناچاری پيشنهاد وی را می پذيرند. اين سخن ابوحامد محمد غزالی که "برای غيرِ خدای عمل آموختم، ولی علم جز خدای را نپذيرفت" می تواند مؤيد اين حقيقت باشد.
راه يافتن به مدرسه (463 ه.ق = 1070 م)
اين تاريخ نيز تقريبی است، يعنی ممکن است يکی دو سال پيش از اين در شمار طلاب جيره خوار مدرسه جای گرفته باشد. زيرا خودش در نامه ای که به پادشاه سلجوقی می نويسد ازين راز چنين پرده برميگيرد:
«بدان که اين داعی پنجاه و سه سال عمر بگذاشت، چهل سال در دريای علوم دين غواصی کرد تا به جايی رسيد که سخن وی از اندازه فهم بيشتر اهل روزگار درگذشت».
اگر اين گفته غزالی را که "چهل سال در دريای علوم دين غواصی کردم" بپذيريم، تاريخ راه يافتن او به جرگه علمای دين به روزگار سيزده سالگی وی مسلم ميشود. يعنی درين هنگام مقدمات کار دانش اندوزی را فراگرفته بوده است.
پس ازآنکه در مدرسه دينی از حداقل نيازمنديهای زندگی برخوردار شد، با خاطر آسوده و اميد فراوان، دل به کتاب سپرد و گوش به سخن استاد فرا داد تا هنگامی که برای آموختن علم فقه آمادگی پيدا کرد و توانست در رديف شاگردان خوب نخستين استادش، احمد بن محمد رادکانی، جای گيرد. نخستين دوره طلبگی غزالی را در طوس – براساس برخی قراين – می توان حدود پنج سال حدس زد؛ يعنی هنگامی که وی از شهر طوس رهسپار جرجان شد تا از محضر دومين استادش، ابوالقاسم اسماعيلی جرجانی، بهره ور شود، احتمالاً نوجوانی هيجده يا نوزده ساله بود.
نخستين سفر (احتمالاً 468 ه.ق = 1075 م)
بی ترديد نخستين سفر دانشجويی غزالی سفری است که وی از طوس به جرجان رفته است، اما اين سفر در چه سالی انجام شده و غزالی در آغاز اين سفر چندساله بوده است، در مآخد موجود روشن نيست. اگر فرض کنيم در هيجده يا نوزده سالگی راهی اين سفر شده، و احتمالا مدت رفت و برگشت و دوران اقامتش در جرجان حدود دوسال بوده است، اين حدس با حکايتی که امام اسعد ميهنه ای از غزالی روايت ميکند تا حدی هم آهنگ ميشود. امام اسعد می گويد:
از ابوحامد محمد غزالی شنيدم که می گفت: «در راه بازگشت از جرجان دچار عياران راهزن شديم. عياران هرچه را که باخود داشتيم گرفتند. من برای پس گرفتن تعليقه (جزوه، يادداشت درسی) های خود در پی عياران رفتم و اصرار ورزيدم. سردسته عياران چون اصرار مرا ديد گفت: "برگرد، وگرنه کشته خواهی شد" وی را گفتم:" ترا به آن کسی که از وی اميد امينی داری سوگند می دهم که تنها همان انبان تعليقه را به من باز پس دهيد؟ زيرا آنها چيزی نيست که شمارا به کار آيد" عيار پرسيد که" تعليقه های تو چيست؟" گفتم: "درآن انبان يادداشتها و دست نوشته هايی است که برای شنيدن و نوشتن و دانستنش رنج سفر و دشواريها برخويشتن هموار کرده ام." سردسته عياران خنده ای کرد و گفت: "چگونه به دانستن آنها ادعا می کنی، در حالی که چون از تو گرفته شد دانايی خود را از دست دادی و بی دانش شدی؟" آنگاه به يارانش اشارتی کرد و انبان مرا پس دادند.»
غزالی گويد: «اين عيّار، ملامتگری بود که خداوند وی را به سخن آورد تا با سخنی پندآموز مرا در کار دانش اندوزی راهنما شود. چون به طوس رسيدم سه سال به تأمل پرداختم و با خويشتن خلوت کردم تا همه تعليقه ها را به خاطر سپردم، و چنان شدم که اگر بارديگر دچار راهزنان گردم از دانش اندوختهء خود بی نصيب نمانم.»
سفر به نيشاپور (473 ه.ق = 1080 م)
از اين سخن غزالی که «چون به طوس رسيدم، سه سال به تأمل پرداختم...» می توان نتيجه گرفت که غزالی پس از بيست و سه سالگی از طوس رهسپار نيشاپور شده تا از محضر عالم بلند آوازه، امام الحرمين ابوالمعالی جوينی، بهره ور شود. غزالی در محضر اين استاد نامدار چنان کوشيد و درخشيد که پس از يکی دوسال در شمار بهترين شاگردان وی جای گرفت، و امام الحرمين چنان شيفته اين شاگرد درس خوان و هوشيار گرديد که در هر محفلی به داشتن شاگردی چون او به خود می باليد.
اين دوره از دانش اندوزی غزالی که سبب شد در جمع فقيهان نيشاپور مشهور و انگشت نما شود، بيش از پنج سال نپاييد، يعنی چون چراغ زندگی امام الحرمين به سال 478 هجری خاموش شد، غزالی در حدی از دانش دينی روزگار خود رسيده بود که ديگر نيازی به استاد نداشت، یا آنکه استادی که برايش قابل استفاده بوده باشد پيدا نکرد. بنابراين به نگارش و پژوهش پرداخت تا شايسته مسند استادی شود.
آشنايی با خواجه نظام الملک طوسی (478 ه.ق = 1085 م)
دراين سال غزالی به لشکرگاه ملکشاه سلجوقی، که در نزديکی نيشاپور واقع بود، راه يافت و به خدمت همولايتی سياستمدار خود خواجه نظام الملک طوسی پيوست. در محضر اين وزير شافعی مذهب و ادب دوست و گوهرشناس، بارها فقيهان و دوانشوران به مناظره پرداخت، و در هر مورد برمخالفانِ عقيده و انديشه خويش پيروز گشت. ديری نپاييد که خواجه نظام الملک با اشتياق به حمايتش برخاست و در بزرگداشت وی کوشيد تا آنجا که اورا «زين الدين» و «شرف الائمه» لقب داد و به استادی نظاميه بغداد برگزيد.
آغاز استادی در نظاميهء بغداد (484 ه.ق = 1091 م)
غزالی در سال چهارصد و هشتاد و چهار از طوس رهسپار بغداد شد، مردم اين شهر مقدمش را بگرمی پذيرا شدند. خيلی زود زبانزد خاص و عام گرديد. در محافل علمی از نبوغ سرشار و دانش بسيارش داستانها گفتند و کاروانيانی که از بغداد رهسپار شرق و غرب می شدند برای مردم شهرهای سرِ راه از نبوغ و هوشياری وی حکايتها روايت ميکردند تا آنکه حشمت و شوکتش به پايه ای رسيد که حتی در اميران و پادشاهان و وزيران معاصر خود اثر گذاشت.
در سال 478 هجری، غزالی يکی از بزرگانی بود که با عنوان حجةالاسلام و استاد برگزيده نظاميه بغداد، در مراسم نصب المستظهر بالله – بيست و هشتمين خليفه عباسی- بر مسند خلافت، شرکت جست و با وی بيعت کرد. خودش در نامه ای که به سال 504 هجری در پاسخ نظام الدين احمد نوشته است، ضمن ابراز ندامت از زندگی جنجالی و اشرافی گذشتهء خويش، چنين می نگارد: «در بغداد از مناظره کردن چاره نباشد، و از سلام دارالخلافه امتناع نتوان کرد.»
مردم گريزی (488 ه.ق = 1094 م)
پس از آنکه در بغداد به اوج شوکت و شهرت رسيد، و در ميان خاص و عام مقامی برتر از همه پيدا کرد، دريافت که ازاين راه نمی توان به آسايش و آرامش روحی رسيد. پس از ترديد بسيار سرانجام دنباله روِ صوفيان وارستهء بی نام و نشان شد. به بهانه زيارت کعبه از بغداد بيرون رفت، چندی به گمنامی به جهانگری پرداخت و سالها در حجاز و شام و فلسطين با خويشتنِ خويش به خلوت نشست تا داروی درد درونی خود را پيدا کند. به تاريخ اين گوشه نشينی نيز در پاسخ غزالی به نامه نظام الدين احمد چنين اشارت رفته است:
«چون بر سر تربت خليل – عليه السلام – رسيدم، در سنه تسع و ثمانين و اربعمائه (489 ه.ق)، و امروز قريب پانزده سال است، سه نذر کردم: يکی آنکه از هيچ سلطانی هيچ مالی قبول نکنم، ديگر آنکه به سلام هيچ سلطانی نروم، سوم آنکه مناظره نکنم. اگر دراين نذر نقض آورم، دل و وقت شوريده گردد...»
بازگشت به ميان مردم (499 ه.ق = 1105 م)
ازاين راز هم خودش چنين پرده برگرفته است:
«اتفاق افتاد که در شهور سنهء تسع و تسعين و البعمائه (499 هجری) نويسندهء اين حرفها، غزالی، را تکليف کردند- پس ازآنکه دوازده سال عزلت گرفته بود، و زاويه ای را ملازمت کرده- که به نيشاپور بايد شد، و به افاضت علم و نشر شريعت مشغول بايد گشت که فترت و وهن به کار علم راه يافته است. پس دلهای عزيزان از ارباب قلوب و اهل بصيرت به مساعدت اين حرکت برخاست و در خواب و يقظت تنبيهات رفت که اين حرکت مبدأ خيرات است و سبب احيای علم و شريعت. پس چون اجابت کرده آمد و کار تدريس را رونق پديد شد و طلبه علم از اطراف جهان حرکت کردن گرفتند، حسّاد به حسد برخاستند...»
اين حسودان که غزالی به آنها اشاره کرده است، روحانيون حنفی مذهب بوده اند که در دستگاه سنجر شوکت و قدرتی يافته بودند. پس برای حفظ مقام و منصب خويش با برخی از فقيهان مالکی مذهب، از مردم طرابلس غرب، همداستان شدند تا بزرگمردی چون غزالی را با تهمت و نيرنگ از ميدان بدر کنند، يا برای پيشبرد مقاصد خود از قدرت شافعی مذهبان بکاهند. غزالی در حضور سلطان سنجر که به لشکرگاه اش حاضر گشته بود، چنين دفاع می کند:
«و اما حاجت خاص آن است که من دوازده سال در زاويه ای نشستم و از خلق اعراض کردم. پس فخرالملک- رحمة الله عليه- مرا الزام کرد که به نيشاپور بايد شد. گفتم: "اين روزگار سخن من احتمال نکند که هرکه درين وقت کلمةالحق بگويد در و ديوار به معادات او برخيزد." گفت: "[سنجر] ملکی است عادل، و من به نصرت تو برخيزم." امروز کار به جايی رسيده که سخنهايی می شنوم که اگر در خواب ديدمی گفتمی اضغاث احلام است. اما آنچه به علوم عقلی تعلق دارد، اگر کسی را برآن اعتراض است عجب نيست، که در سخن من غريب و مشکل که فهم هرکس بدان نرسد، بسيار است. لکن من يکی ام، آنچه در شرح هرچه گفته باشم، با هرکه در جهان است درست می کنم و از عهده بيرون می آيم؛ اين سهل است. اما آنچه حکايت کرده اند که من در امام ابوحنيفه- رحمة الله عليه- طعن کرده ام، احتمال نتوانم کرد...»
در کنار مردم ديار خود (503 ه.ق = 1109 م)
پس از آنکه وسوسه نامردمان در دل سلطان سنجر اثر گذاشت، اين پادشاه کس فرستاد و حجةالاسلام را، که در زادگاه خود طابران طوس به تعليم و عبادت سرگرم بود به لشکرگاه خويش، تروغ- نزديک مشهد امروز- فرا خواند. غزالی چون دريافت که در کف شير نر خونخواره ای قرار گرفته و از رفتن چاره نيست، بهانه آورد و با نامه ای استادانه خشم سلطان سنجر را فرونشانيد.
پس از درگذشت شمس الاسلام کيا امام هراسی طبری، فقيه شافعی و استاد نظاميه بغداد که او نيز از شاگردان برگزيده امام الحرمين و همدرس غزالی بوده است، به اشارت خليفه عباسی و سلطان سنجر، وزير عراق ضياء الملک احمد فرزند نظام الملک به وزير خراسان صدرالدين محمد فرزند فخرالملک نامه ای نوشت که غزالی را با نوازش و دلجويی به بغداد بازگرداند تا شاگردان مدرسه نظاميه از نابسامانی نجات يابند. ولی غزالی وارسته و دست از همه چيز شسته، تسليم نشد و اعراض کرد.
پيوستن به جاودانگان (505 ه.ق = 1111 م)
مرتضی زبيدی نويسنده بزرگترين شرح بر احيائ علوم الدين پايان زندگی غزالی را، در مقدمه خويش بر شرح احياء با نقل از گفته های ديگران، نيک نگاشته است که ترجمه بخش اول آن چنين است:
گفته اند که اوقات خود را پيوسته به تلاوت قرآن و همنشينی با صاحبدلان و گزاردن نماز مشغول می داشت تا جمادی الآخر سال پانصد و پنج فرا رسيد. احمد غزالی، برادر حجةالاسلام، گفته است: «روز دوشنبه به هنگام صبح، برادرم وضو ساخت و نماز گزارد و گفت "کفن مرا بياوريد" آوردند. گرفت و بوسيد و بر ديده نهاد و گفت: "سمعاً و طاعةً للدخولِ عَلی الـمَلِک" آنگاه پای خويش را در جهت قبله دراز کرد و پيش از برآمدن خورشيد راهی بهشت گرديد.»
آثار غزالی
غزالی در جهان دانش و دورانديشی از جمله بزرگترين نام آوران برخوردار از انديشه انسانی است، متفکرِ وارسته ای است که در ميان مردم روزگار به بالاترين پايگاه انديشه راه يافته است. پس اگر در مورد تعداد آثار مردی پرکار و فراوان اثر چون او، مبالغه شود و حقيقت و افسانه درهم آميزد، جای شگفتی نخواهد بود.
غزالی همچو ارسطو، از دانشوران بلند آوازه ای است که علاوه بر نوشته های اصلی خودش، با گذشت زمان کتابهای فراوان ديگری به وی نسبت داده اند. کتابهايی که تعدادش شش برابر رقمی است که خودش دوسال پيش از مرگ- در نامه ای که به سنجر نوشته- ياد آورشده است. آميختن همين آثار فراوان با کتابهای اصلی او، کار پژوهش را بر اهل تحقيق چنان دشوار کرده که برای شناسايی درست از نادرست پژوهشگران را به معيار دقيق- يعنی ترتيب تاريخی آثار غزالی- نياز افتاده است، معياری که می تواند تاريخ پيدايش هريک از آثار اصلی غزالی را روشن سازد. شناخت دوران تکامل انديشه اين بزرگ استاد تنها با وجود چنين معياری امکان پذير است و بدين وسيله ممکن است از چگونگی تحول بزرگی که در زندگی پرنشيب و فراز او رخ نموده آگاه شد.
ترتيب تاريخی آثار امام محمد غزالی در پنج مرحله
الف- آثار سالهای دانش آموزی غزالی، از سال 465 تا 478 هجری:
1. التعليقة فی فروع المذهب
2. المنخول فی الاصول
ب- آثار نخستين دوران درس و بحث:
3. البسيط فی الفروع
4. الوسيط
5. الوجيز
6. خلاصة المختصر و نقاوة المعتصر
7. الـمُنـتَحَل فی علم الجدل
8. مآخد الخلاف
9. لباب النظر
10. تحصيل المآخذ فی علم الخلاف
11. المبادی و الغايات
12. شفاء الغليل فی القياس و التعليل
13. فتاوی الغزالی
14. فتوی (فی شأن يزيد)
15. غاية الغور فی دراية الدور
16. مقاصد الفلاسفه
17. تهافت الفلاسفه
18. معيار العلم فی فن المنطق
19. معيار العقول
20. محک النظر فی المنطق
21. ميران العمل
22. المستظهری فی الرد علی الباطنية
23. حجة الحق
24. قواصم الباطبيه
25. الاقتصاد فی الاعتقاد
26. الرسالة القدسيه فی قواعد العقليه
27. المعارف العقلية و لباب الحکمة الالهيه
ج- آثار دوران خلوت نشينی و مردم گريزی:
28. احياء علوم الدين
29. کتاب فی مسئلة کل مجتهد مصيب
30. جواب الغزالی عن دعوة مؤيد الملک له
31. جواب مفصل الخلاف
32. جواب المسائل الاربع التی سألها الباطنيه بهمدان من ابی حامد الغزالی
33. المقصد الاسنی فی شرح اسماء الحسنی
34. رسالة فی رجوع اسماءالله الی ذات واحدة علی رأی المعتزله و الفلاسفه
35. بداية الهداية
36. کتاب الوجيز فی الفقه
37. جواهر القرآن
38.کتاب الاربعين فی اصول الدين
39. کتاب المضنون به علی غير اهله
40. المضنون به علی اهله
41. کتاب الدرج المرقوم بالجداول
42. القسطاس المستقيم
43. فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه
44. القانون الکلی فی التأويل
45. کيميای سعادت (فارسی)
46. ايها الولد
47. اسرار معاملات الدين
48. زاد آخرت (فارسی)
49. رسالة الی ابی الفتح احمد بن سلامة
50. الرسالة اللدنيّه
51. رسالة الی بعض اهل عصره
52. مشکات الأنوار
53. تفسير ياقوت التأويل
54. الکشف و التبيين
55. تلبيس ابليس
د-بازگشت به سوی مردم و دومين دوران درس:
56. المنقذ من الضلال
57. کتب فی السحر و الخواص الکيميا
58. غور الدور فی المسئلة السريجية
59. تهذيب الاصول
60. کتاب حقيقة القولين
61. کتاب اساس القياس
62. کتاب حقيقة القرآن
63. المستصفی من علم الصول
64. الاملاء علی مشکل «الحياء»
هـ آخرين سالهای زندگی، 503 تا 505 هجری:
65. الاستدراج
66. الدرة الفاخرة فی کشف علوم الآخرة
67. سرالعالمين و کشف ما فی الدارين
68. نصيحة الملوک (فارسی)
69. جواب مسائل سئل عنها فی نصوص اشکلت علی المسائل
70. رسالة الاقطاب
71. منهاج العابدين
72. الجام العوام
منبع: مقدمه مرحوم حسين خديوجم از کتاب «کيميای سعادت»
زندگینامه آلبرکامو
آلبر کامو در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکدهای کوچک در الجزایر به دنیا آمد.او در سال ۱۹۵۷ در سن ۴۴ سالگى، موفق به دریافت جایزه نوبل ادبى شد.کامو در چهارم ژانویه ۱۹۶۰ در ۲۴ کیلومتری شهر سانس در اثر سانحه رانندگی درگذشت.
كامو سال ۱۹۲۳،در آزمون ورودی آموزشكده اى پذیرفته شد و پس از پایان تحصیلات خود در آنجا به دانشگاه الجزایر راه یافت. او در كنار تحصیل، فعالیت ورزشى فراوانى داشت و دروازه بان تیم فوتبال دانشكده بود اما با تشخیص اولین آثار سل در ۱۹۳۰ او تبدیل به یک تماشاچی فوتبال شد.
در سال ۱۹۳۵ لیسانس فلسفه گرفت.او در سال ۱۹۳۸ در روزنامهٔ تازه تأسیس الجزایر جمهوریخواه به عنوان خبرنگار آغاز به کار کرد. او تمام مقالههای خود را به صورت اول شخص مینوشت که تا آن زمان در شیوهٔ گزارشگری فرانسوی متداول نبود. در سال ۱۹۳۹، مجموعه مقالاتی به عنوان «فقر قبیله» منتشر کرد وی در همان سال با «سیمونهای» ازدواج کرد که معتاد به مورفین بود. ازدواج آنها یک سال بعد در اثر خیانت سیمون خاتمه یافت. در ۱۹۴۰ با «فرانسین فور» ازدواج کرد.
كامو مواضعى صلح طلبانه داشت، اما با مشاهده مراسم اعدام «گابریل پرى» در پاریس بیان داشت كه این حادثه، تنفر او را نسبت به آلمانها برانگیخته است.
وی پس از این حادثه به «بوردو» نقل مكان كرد و در همان سال، نوشتن اولین آثار ادبى خود، «بیگانه» و «افسانه سیسى فوس» را به پایان رساند. او در سال ۱۹۴۲ به الجزایر بازگشت و در خلال جنگ جهانى اول، به هسته مقاومت فرانسه با نام «كومبات» پیوست و یك نشریه زیرزمینى با همین نام منتشر كرد. هدف اصلى این گروه، فعالیت بر ضد حزب نازى بود. كامو در سال ۱۹۴۳، سر دبیر نشریه سازمان مقاومت گردید و با آزادسازى پاریس به دست متفقین، بر ادامه مبارزه مطبوعاتى اش تاكید كرد و هنگامى كه روزنامه «كومبات» به نشریه اى با اهداف اقتصادى تبدیل شد، از سمت سردبیرى استعفا داد.
رمان طاعون را در سال ۱۹۴۷ به چاپ رسانید که در زمان خود پرفروشترین کتاب فرانسه شد.
نمایشنامهٔ عادلها را در سال ۱۹۴۹ منتشر ساخت و اثر فلسفی خود به نام انسان طاغی را نیز درسال ۱۹۵۱ به چاپ رساند.
سقوط در سال ۱۹۵۶ به رشتهٔ تحریر درآمد.
در سال ۱۹۵۷ جایزهٔ نوبل ادبیات را برای نوشتن مقاله «اندیشه هایی درباره گیوتین» علیه مجازات اعدام، دریافت کرد. او از نظر جوانی دومین نویسندهای بود که تا آن روز جایزه نوبل را گرفتهاند.
وی در چهارم ژانویه ۱۹۶۰ در ۲۴ کیلومتری شهر سانس وقتی در صندلی عقب خودرو دوست ناشرش میشل گالیمار بود.در اثر سانحه رانندگی درگذشت...
زندگینامه جان اشتاین بک
جان اشتاین بک یا جان استاینبک،1968 در کالیفرنیا به دنیا آمد.وی یکی از معروفترین نویسندگان قرن بیستم آمریکا و از برندگان جایزه نوبل ادبیات است.اشتاین بک در سال 1902 درگذشت.
اشتاين بك از همان اولين داستان هاي كوتاهش مصمم به جانبداري و حمايت از طبقات ضعيف و ناتوان است .جان اشتاين بك در اولين كتاب مجموعه داستان هاي كوتاه خود به نام «دشت هاي سبز آسمان » كه در سال 1932 به چاپ رساند، به تشريح شرايط سخت و طاقت فرساي جماعتي از زارعين مزدبگير جنوب كاليفرنيا مي پردازد.
سه سال بعد در 1935 «ذرت داغ » را منتشر كرد كه شهرت ناگهاني را برايش در پي داشت . در سال 1939 بود كه به زعم بي شماري از منتقدين و صاحبنظران ادبي ، برجسته ترين رمان خود، «خوشه هاي خشم » را عرضه كرد، رماني كه اكنون جزو چهل اثر كلاسيك ادبي قرن گذشته محسوب مي شود. رمان ماجراي سفر طولاني خانواده «جاد» از اكلاهاما تا كاليفرنيا در جست وجوي به دست آوردن زميني براي خودشان است ، مزرعه يي كه بر روي آن كار كنند. اين رمان به كارگرداني جان فورد به روي پرده سينما رفت و به اين ترتيب هم رمان و هم فيلم با ماندگارترين آثار كلاسيك جهان در محكوميت بي عدالتي و ستايش همبستگي انسان ها بدل شدند.
اشتاين بك در سال 1952 «شرق عدن » را منتشر ساخت كه نسخه سينمايي آن نيز به موفقيت و فروش چشمگيري دست يافت . اما او كه در 1962 برترين افتخار ادبي جهان يعني جايزه نوبل در ادبيات را به خود اختصاص داد.
در 1939 «موش ها و آدم ها» را با بازي به ياد ماندني «لون چاني » در نقش «لني » به نمايش در آورد و يك سال بعد جان فورد «خوشه هاي خشم » را بر روي پرده عريض سينما و با بازيگري خيره كننده «هنري فوندا» جان بخشيد. «ذرت داغ » هم كه با انتشارش شهرت را براي اشتاين بك به ارمغان آورده بود توسط «ويكتور فلمينگ » كارگردان بزرگ سينما به روي پرده رفت .اشتاين بك همچنين از روي يكي از موفق ترين داستان هاي خود «پوني سرخ » فيلمنامه يي نوشت كه در سال 1949 به نمايش در آمد. اما همكاري بي نظير و پرثمر وي در عرصه سينما، نوشتن ديالوگ هاي قوي فيلم «زنده باد زاپاتا» به كارگرداني «اليا كازان » بود، فيلمي كه با بازي فوق العاده «مارلون براندو» در نقش رهبر انقلابي و شورشي مكزيكي در حافظه تاريخي سينما ماندگار شد.
کتابهای جان اشتاین بک:
خوشه هاي خشم – فنجان زرين – چمنزارهاي بهشتي – به خداي ناشناخته – تور تيلافلت –درياي كورتز – جريده روسي – سلطنت كوتاه – پنجشنبه دلپذير – در نبرد مشكوك – يابوي كهر – موشها و آدمها – دره دراز – دهكده از ياد رفته – ماه پنهان است – راسته كنسرو سازان – اتوبوس سرگردان – مرواريد – آتش درخشان – زمستان – نارضائي ما – چراگاههاي آسمان – ولگردان جام طلا – بانوي سرخ دهكده – شرق يهشت.
زندگینامه اسکاول شین
فلورانس اسکاول شین در سپتامبر سال 1871، در "فیلادلفیایی" به دنيا آمد.اسکاول شین فیک نویسنده و نقاش معمولی نبود وی با سخنان و کتابهایش باعث تجلی روح افراد شد و هزاران تن از مردمان را در گشودن گرهها و از بين بردن دشواريهاي زندگی شان یاری کرد.وي سالها در نیویورک، دانش الهي را تدریس میکرد. افراد بیشماری در کلاسهایش شرکت میجستند و از این راه، پیام معنویت را به بخش گستردهاي از مردم میرساند.وی در ۱۷ اکتبر ۱۹۴۰ میلادی درگذشت.
کتابهای او نه تنها در امریکا، بلکه در خارج از اين كشور نیز پُر شمارگان بودند و جای خود را در دور افتادهترین دهکدهها یا دورترین شهرهای اروپایی و باور نکردنیترین سرزمينهاي جهان باز میکردند.
معروفترین كتاب او، با نام "چهار اثر از فلورانس اسكاول شين"، برگردان خانم گیتی خوشدل بوده و تاكنون، شصت بار به چاپ رسيده است. این کتاب، گنجينهای از چهار اثر زیر است :
1- بازی زندگی و راه این بازی
2- گفتار تو، عصای معجزهگر تو است
3- در مخفی كاميابي
4- نفوذ گفتار
فلورانس اسکاول شین، در گنجينهي چهار کتاب خود که در ایران نیز فروش بالايي یافته، با زبان بسیار ساده و روان، لُب کلام و چكيدهي عرفان را بیان میکند و نيروي روح آدمی و جایگاه او را یادآور میگردد و با نفوذ گفتارش، چنان در جان آدمی رخنه مي نمايد که آدمي باور میکند و ایمان میآورد که میتواند؛ آری، به راستي میتواند آنی باشد که میخواهد و بايد باشد و به جایی میتواند برسد که جایگاه بلندمرتبهي انساني است.
زندگینامه آناتول فرانس
آناتول فرانس متخلص به ژاک آناتول فرانسوا تیبو در 16 آوریل، 1844 در پاریس بدنیا آمد.فرانتس برنده جایزه نوبل ادبیات در 1924 چشم ازط جهان فروبست.
پدرش کتابفروش بود و زندگی آناتول نیز بیشتر با کتاب گذشت.وي پس از اتمام تحصیلات خود را در کالج براي مدتي با ناشران کتاب همکاری کرد، اما بتدريج به كار تحقیق و بررسي تاریخ روی آورد. در سال 1873، اشعار طلایی را منتشر کرد.
آناتول فرانس در سال 1876، نمایشنامه منظوم عروسیهای مردم کورنت را منتشر كرد که مربوط به عهد کهن بود و در 1902 در پاریس به روي صحنه رفت.
آناتول فرانس در سال 1876، در کتابخانه مجلس سنا مشغول به كار شد و يك سال بعد، ازدواج كرد و صاحب دختري شد؛ اما ازدواج او در 1893 به جدایی انجامید.
رمان جنایت سیلوستر بونار را در سال 1881 وی را به شهرت رساند.
مسأله اساسي که در همه آثار آناتول فرانس مورد هجو و انتقاد قرار گرفته، عالم مسیحیت و جامعه نوین آن است.
آناتول فرانس از سال 1885، به عنوان منتقد ادبی در روزنامه «تان» مشغول به كار شد. وي مقالههای انتقادی خود را که در این روزنامه چاپ مي شد، در يك مجموعه پنج جلدي به نام زندگی ادبی فراهم آورد كه اولین جلد آن در 1888 منتشر شد.
وی در 1896 به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد.
در سال 1912 رمان خدایان تشنهاند را منتشر کرد که از معروفترین آثار آناتول فرانس به شمار میرود.
آناتول فرانس در 1921 جایزه نوبل ادبیات را گرفت.و در 12 اکتبر، 1924 چشم ازط جهان فروبست.
آثار آناتول فرانس:
جنایت سیلوستر بونار،تائیس،بریانپزی ملکه صبا،عقاید ژروم کونیار،زنبق سرخ،باغ اپیکور،کمدیانسانی،کرنکبی،آقای برژه در پاریس،پیر کوچک،جزیره پنگوئنها،زندگی ژاندارک،خدایان تشنه اند،عصیان فرشتگان،بر سنگ سفید،ماجرای خنده آور،هفت کشور
زندگینامه آندره مورا
آندره موروا در سال 1885 در شهر «البوف» متولد شد .نام اصلی او "امیل هرزوگ" است و اصالتی یهودی دارد.وی نویسنده ، زندگینامه نویس و مورخ بوده است و در سال 1967 درگذشت.
وي در جنگ جهانی اول از طرف ارتش فرانسه به سمت رابط و مترجم در بین نیروهای فرانسه و انگلیس انتخاب شد. از اين رو با روحیات انگلیسيها از نزدیک آشنایی یافت و این آشنایی باعث شد که طي مدت سی سال، آثار ادبی، تاریخی و تحقیقی گوناگوني درباره انگلستان بنویسد.
موروا همچنین آثاری در شرح حال عدهای از نویسندگان و شاعران انگلستان دارد(مانند : آریل یا سرگذشت شلی ، شرح حال مستندی از دیزریلی ، چهار مطالعه انگلیسی، بایرون) که رنگ دلپذیر داستانی به خود گرفته و موجب شهرت او در انگلستان گشته است.
آندره موروا، بیشتر شهرت خود را مدیون همین زندگینامه است که از شیوه خاصی برخوردار بوده و مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفته است. وی با آنکه در این آثار به اسناد و مدارك روي مي آورد، از آنها نامی نمیبرد و به سرگذشتها، صورت داستانی دلپذیري میبخشد.
آثار آندره موروا:
آریل یا سرگذشت شلی ، شرح حال مستندی از دیزریلی ، چهار مطالعه انگلیسی، بایرون ، ادوارد هفتم و عصر او ، سرگذشت بالزاک ،تورگنیف ، خاموشیهای سرهنگ برامبل ، برنار کنه ، اقلیمها ، اهل سحر و اهل منطق ، تاریخ امریکا ، تاریخ انگلستان ،تاریخ فرانسه و...
زندگینامه آنتونی رابینز
آنتونی رابینز ، ۲۹ فوریه ۱۹۶۰در شمال هالیوود در کالیفرنیا به دنیا آمد.
آنتونی رابینز در خانوادهای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. رابینز پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگونی شبیه ظرفشویی، کارگری و مستخدمی رو آورد.
در سنین بین ۱۸ تا ۲۲ سالگی در دفتر کار «جیم رون» به عنوان بازاریاب و مبلغ سمینارهای وی شروع به کار کرد. تونی به عنوان بخشی از شرایط این شغل، تمام آثار مکتوب و صوتی جیم رون را خواند و گوش کرد. در این سالها او در یک آپارتمان چهل متری در محلهای فقیرنشین زندگی میکرد. به گفته خودش ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید. گذشته از فقر مالی، بر اثر پرخوری و خوردن غذاهای چرب وزنش به ۱۲۰ کیلو رسید.
آنتونی رابینز در عین چاقی، تنبلی و فقر، آرزوهای جاه طلبانهای داشت و در عالم خیال خود قصر زیبایی را کنار جنگلی بزرگ تصور میکرد، او سرانجام تصمیم گرفت برای رسیدن به آرزوهایش کمر همت بندد و با چاقیش مبارزه کند. به همین خاطر برای رسیدن به این هدف به مطالعه چند کتاب پرداخت، اما مطالب کتابها ضد و نقیض بود و خودش به این نتیجه رسید که با فکر سالم میتوان بدنی سالم داشت. او توانست ۱۵ کیلوگرم در مدت دو ماه کم کند.
با وجود قد بلندش، میخواست تناسب اندام داشته باشد. او معتقد بود برای نظم بخشیدن به تفکرات باید به حفظ تناسب اندام اقدام کند. او به کلاسهای روانشناسی رفت و با این علم آشنا شد. در سال ۱۹۸۴ شیوههای تازه روانشناسی را برای تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرار داد و دستمزدی دریافت کرد و به وضعیت زندگی فقیرانهاش سر و سامانی داد.
سپس نزد «جان گریندر» (یکی از پایهگذاران NLP به همراه ریچارد بندلر) اصول و روشهای NLP یا Neuro-Linguistic Programming را آموخت و به تدریس آنها پرداخت. گریندر، رابینز را تشویق کرد که به پدیدهٔ «راه رفتن بر آتش» بپردازد و رابینز با آموختن روشهای روانی شرطی کردن ذهن برای این کار، شروع به ارایهٔ سمینارهایی کرد که در پایان آنها، تمام شرکتکنندگان با پای برهنه بر بستری از زغال گداخته راه میرفتند.
در نهایت رابینز علاقه خود را در زندگی پیدا کرد. او وارد رشته روانشناسی شده و سمینارها و سخنرانیهای متعددی را در شهرهای مختلف برگزار کرد. او با شیوههای رواندرمانی خاص خود، به برطرف کردن مشکلات مردم از قبیل ترس، افسردگی، یأس و ناامیدی پرداخت.
آنتونی رابینز در سال ۱۹۸۶ کتاب قدرت نامحدود را منتشر نمود.او برای بهبود عملکرد کارکنان ادارات، نکات روانشناسی مفیدی را بیان کرد و مشاوره افراد بزرگ دنیا را در دنیای علم عهدهدار شد.
او همچنین پایهگذار «روانشناسی نیازهای انسانی» است و تا به حال روشهای متعددی برای موفقیت در زمینههای مختلف ابداع کردهاست که در کتابها، برنامههای صوتی و سمینارهایش ارایه میشود.
رابینز اکنون در «دلمای» کالیفرنیا در همان قصری که در رویاهایش میپروراند زندگی میکند، اما از کمک کردن به دیگران دریغ ندارد و چندین بنیاد خیریه و مؤسسه مشاوره رایگان تأسیس کردهاست.
کتابهای آنتونی رابینز:
به سوی کامیابی ، تفکر خود را تغيير دهيد تا زندگی شما تغيير کند ، راز موفقیت ، قدرت شگرف درون ، نامه هایی از یک دوست ، زندگی سالم ، زندگی در اوج ، درس هایی برای موفقیت ، مهارت در بازی زندگی ، توان بی پایان ، گام هایی به سوی موفقیت ، مدیریت احساسات ، فقط غیرممکن غیرممکن است و...
زندگینامه آندره ژید
آندره ژید نویسنده ی نامدار فرانسوی ، در سال 1869 در پاریس به دنیا آمد.وی در سال 1947 جایزه ی ادبی نوبل را دریافت کرد و در سال 1951چشم از جهان فرو بست.
آندره ژید در بیست و دو سالگی فعالیت ادبی را آغاز کرد.دوستی با «استفان مالارمه» باعث روی آوردن به مکتب «نمادگرایی» و پدید آوردن آثاری مثل «یادداشتهای روزانه آندره والتر»، «شعرهای آندره والتر»، «رسالهٔ نرگس» و «سفر اورین» شد.اما پس از مدتی از این مکتب روی گرداند و به تجزیه و تحلیل و تامل در پیچیدگیهای زندگی درونی انسان پرداخت.
سفر ژید به آفریقا باعث تغییرات بسیاری در وی شد. آثاری هم چون «مائدههای زمینی»، «ضد اخلاق»، «در تنگ» و «دخمههای واتیکان» متأثر از این تغییرات است. «مائدههای زمینی» کتابی است در ستایش شادی، شوق به زندگی و غنیمت شمردن لحظات. آندره ژید در این کتاب خداوند را در همه موجودات هستی متجلی میبیند و آزدانه و برخلاف قید و بندهای مذهب، عشق به هستی را مترادف عشق به خداوند میداند. او کتابش را «ستایشی از وارستگی» مینامد.
با آغاز جنگ جهانی اول ژید مدتی خاموشی گزید و سپس کتابهای «اگر دانه نمیرد»، «کوریدون» و «سکه سازان» را نوشت. او در «اگر دانه نمیرد» واقعیات زندگی خود را بی پرده بیان کرد و با نوشتن رمان «سکهسازان» شیوهٔ تازهای در رمان فرانسوی بنیاد نهاد.
ژید کتابهای «بازگشت از کنگو» و «بازگشت از چاد» را بر ضد استعمار نوشت. او عضو حزب کمونیست شد، اما با برآورده نشدن انتظارات و تمایلات عدالت خواهانهاش با نوشتن کتاب بازگشت از شوروی از این حزب کناره گرفت.
کتابهای آندره ژید:
مائده های زمینی ، پرومته سست زنجیر ، سکه سازان ، اگر دانه نمیرد ،سمفونی روستایی ،دخمه های واتیکان ،ضداخلاق ،در تنگ و...
زندگینامه هنری لانگ فو
هنری وادزورث لانگفلو متولد 25 آوريل 1807 ،شاعر آمریکایی بود.هنري وادزورث لانگ فلو، در هشتم ماه مه 1882 در سن هفتاد و پنج سالگی به دليل بیماری درگذشت.
نخستين سرودهاش را در سن چهارده سالگي منتشر كرد. لانگفلو با پايان دوران متوسطه، به اروپا رفت.او به مدت پنج سال و نیم به تدریس زبانهای مدرن در "بودوان" و نيز هفده سال تدریس همین رشته در دانشگاه "هاروارد" پرداخت و همزمان، برخي سرودههايش را منتشر كرد و بیشتر سروده هایش پس از این دوران بود.
او دو بار ازدواج كرد، و به هر دو همسرش نیز عشق میورزید، و هر دو بار، تنها مرگ بود كه موجب جداییشان شد.
سرودههاي لانگ فلو، افزون بر تفكر، تغزُّل و نكتههاي ارشادي، آميخته با مفاهيم احساسي، فلسفي، خيالانگيز و گرايشهاي اخلاقي بود.
هنري وادزورث لانگ فلو، سرانجام در هشتم ماه مه 1882 و در سن هفتاد و پنج سالگی به دليل بیماری "پریتونیت" درگذشت و تنها در پنج روز پایان زندگي بود كه بیماری او را از پا انداخت.
زندگینامه ابوسعید ابوالخیر
شیخ ابوسعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. ولادت او در سال ۳۵۷ هجری در شهری به نام میهنه یا مهنه از توابع خراسان بوده است.ابوسعید عاقبت در همانجا که چشم به دنیا گشوده بود، در شب آدینه ۴ شعبان سال ۴۴۰ هجری، وقت نماز جهان را بدرود گفت.
اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه به کار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و در این معنی از ساقی بزم و شمع شعله ور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، میگسار، مست و پروانه دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند.ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافتهاست.
ابوسعید سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تادر يك حادثه مهم در زندگي اش درس را رها كرده و به جمع صوفيان شيعي پيوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوف در نزد شيخ ابوالفضل سرخسي و ابوالعباس آملي به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن 40 سالگي به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.
داستان ملاقات او با ابن سینا که در کتاب اسرارالتوحید آمده بسیار معروف است: « بوعلی سینا با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند و به خلوت سخن میگفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من میدانم او میبیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ سؤال کردند کهای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما میبینیم او میداند.»
کتابهایی که براساس سخنان بوسعید تالیف شدهاست عبارتند از:
اسرار توحید فی مقامات شیخ ابی سعید تالیف محمدبن منور ، رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید گردآورنده: ابوروح لطف الله نوه ابوسعید ، سخنان منظوم ابوسعید
گزیده سخنان ناپلئون هیل
مهم نیست كه چه می خواهید بكنید، مهم این است كه در این لحظه چه می كنید.
***
نادان ها پیوسته از گذشته لاف می زنند، خردمندان در اندیشه حال بوده و دیوانگان، سخن آینده را به زبان می آورند.
***
شكست از آن كسانی است كه بیتفاوت اجازه میدهند ذهنیت شكست در آنها نفوذ كند.
***
پیش از گرفتن، دهنده و بخشنده باشید.
***
یك زن قشنگ و نیكو صورت در نظر زیباست، اما یك زن خوب و نیكو سیرت در قلب انسان جای دارد.
***
چشم براه مباش؛ زمانه هرگز به مراد دل ما نخواهد بود.
***
پندارها، فرماندهان دنیای ما هستند.
***
منتظر نمانید، زمانی مناسب تر از اکنون وجود ندارد. از همین نقطه ای که ایستاده اید و با همین ابزار و امکاناتی که در اختیار دارید، کار را ادامه دهید. همین طور که پیش می روید، ابزار ها و امکانات بهتر و مناسب تر را پیدا می کنید.
***
اگر باور داشته باشی كه می توانی، بی شك می توانی.
***
در هر رویداد منفی، بذر یك پیشامد پربارتر و سودمندتر كاشته می شود.
***
همیشه حرفی را بزن كه بتوانی آن را بنویسی، چیزی را بنویس كه بتوانی امضایش كنی و چیزی را امضا كن كه بتوانی پای آن بایستی.
***
نبردهای زندگی همیشه به سود قویترین ها و سریعترین ها پایان نمی پذیرد! دیر یا زود، بُرد با كسی است كه بردن را باور دارد!
***
پیروزی با كسانی است كه پشتكار بیشتری دارند.
***
كسی كه همیشه می خواهد اشتباه دیگران را ثابت كند، آنها را از خود دور می سازد.
***
تهیدستی، مایهی آبروریزی نیست، ولی بیگمان، مایهی سربلندی و پشتیبانی هم نیست!
***
دانستن كافی نیست، باید به دانسته خود عمل كنید.
***
نقطه شروع هر دستاوردی، خواست و اشتیاق است.
***
نقطه شروع هر موفقیتی، وجود یك نظریه یا نقطه نظر است كه خود ناشی از تصور می باشد.
***
اگر با دشمنی زیاد بجنگی، پس از مدتی تمام استراتژی های تو را فرا می گیرد.
***
برنامه ریزی دقیق و منظم، پیمودن نیمی از راه است.
***
اولین مرحله انجام كار، تمایل به انجام آن است.
***
در همین زمانهای سرخوردگی، چالش و ناامیدی است كه انسان با یك جهش میتواند برای رهایی خود برنامهریزی كند.
***
شكست یك عامل نیرو بخش است، نه یك باز دارنده؛ هر شكست بذری از موفقیت در دل دارد.
***
اگر چند كیلومتر بیشتر از آنچه تاكنون به آن خو گرفتهاید، گام بردارید، دارایی افزونتری به دست خواهید آورد.
.: Weblog Themes By Pichak :.